رفتن های غریب...
1- این جمله را بخوان : « پدر چشم انتظار درگذشت...» . چطور خواندی ؟ کاما را بعد از « پدر » گذاشتی یا بعد از « انتظار » ؟ البته فرقی ندارد که تو کاما را کجا گذاشته باشی ؛ که اگر بعد از « پدر » بگذاری ، باید روی واژه ی « پدر » تأمل کنی ، و به یاد بیاوری خیلی چیزها را . مثل...درد . مثل...انتظار؟! و اگر بعد از « انتظار » بگذاری ، باید روی « چشم انتظار » تأمل کنی ، و به یاد بیاوری خیلی چیزها را ، و احساس کنی خیلی چیزها را در وجودت ؛ مثل...انتظار . مثل...درد .
و البته باید بگویم که پدر حاج احمد متوسلیان ، درگذشت... . چشم انتظار...
یاد شعری می افتم :
به حق ِ یا محمد ، یا محمد / توسل کن بیاید حاج احمد...
http://www.ketabnews.com/detail-7735-fa-1.html
2- « آری گالان به اعتبار خشونتش گالان بود و سولماز به اعتبار غرورش سولماز.هر دو خیره سر.هر دو رامش ناپذیر.هر دو سرکش و بی پروا.عشق ملایمت ناپذیر آنها به هم از چشمه ی انحلال یکی به دیگری آب نمی خورد از دریای تضاد می جوشید. از تقابل از درگیری. از مواجه و مقاومت. کارشان شکستن هم بود و نوساختن هم.و شاید به همین سبب بودکه هرگز این عشق فروکش نکرد.تحلیل نرفت به پایان نرسید.سهل است چون آتشی که در آن بدمند دمادم بر حرارتش افزوده می شود و روز به روز شعله ور تر و سوزنده تر:و آن دو برای هم چون دو جام آب خنک بودند و تشنه ی جاوید:چشاندنی و رمیدنی.نوشاندنی و پس کشیدنی... »
محشر است قلم « نادر ابراهیمی » . یا شاید هم باید گفت : محشر بود...؟!
« آتش بدون دود » یک رمان ِ 7 جلدی بسیار زیبا است که همه چیز دارد . عشق ، مبارزه ، تاریخ...
و کلمه ی « من ِ او » را امیرخانی از آن جا کِش رفته است . او استاد امیرخانی هســ...بود !
نادر ابراهیمی هم امروز رفت...
می خواستم بگویم : استاد ! قرار بود بیایم خدمتتان و یک فیلم ِ مستند از زندگی تان بسازم . یک مصاحبه ی کوچکی و...دریغ !
استاد ! حالا نیستی که کتاب ِ « سه دیدار » َت را ، همان کتاب ِ سه جلدی درباره ی امام(ره) را بیاییم از خودت بگیریم . چون خیلی وقت است که چاپ نشده . چون دست هایی نگذاشتند مردم بفهمند شما در نوفل لوشاتوی پاریس کنار امام بودی و خیلی چیزها را از آن روزها نوشتی...
کتاب « سه دیدار » ، یک داستان سه جلدی است از زندگی و مبارزات امام . بسیار زیبا . اما جلد اولش را گُم و گور کردند و جلد سومش را هم نگذاشتند چاپ شود . تنها اگر خوش شانس باشی ، جلد دومش را می یابی .
خیلی به نادر ابراهیمی جفا شد . و چرا خیلی ها نباید می شناختندش ؟ نباید بشناسندش ؟
ولش کن . ما جماعت مُرده پرست را چه به این حرف ها ؟