ابتدائیات/ شانزدهم: علمی که دانستنش واجب است(2)
مطلب قبلی ابتدائیات در حقیقت مقدمهای بود برای بحث اصلی:
در زیارت جامعهی کبیره، امام هادی علیهالسلام خطاب به اهل بیت میفرماید: «مَن أتاکُم نجی»؛ هر کس درِ خانهی شما بیاید، این آمدن مساوی است با ضمانت نجاتش، «و مَن لَم یأتِکُم هَلَک»؛ هر کس انس و ارتباط با شما آل البیت نداشته باشد، هلاکتش یقینی است!
پس طبق حرف فوق، نجات ما در صورتی که با اهل بیت باشیم تضمین است.
دشمن این را خوب فهمیده. به همین خاطر تمام تلاش خودش را گذاشته تا ما را در زمینههای مختلف از ایشان جدا کند. من البته متأسفم، اما مقدار زیادی موفق بوده!!
مردم میآیند درِ خانهی قمر بنیهاشم و حاجت میگیرند. برای امام حسین روضه میگیرند و به زیارت آن حضرت میروند. اموالی را نذرشان میکنند و در کنار اینها نیز از مواعظ و نصایح اهل بیت بهره میبرند.
اگر مردم ما اهل بیت را فقط در این حد بشناسند و ایشان فقط در این حد معرفی شوند و جامعهی ما از بُعد علمیشان غافل بماند، دشمن میآید این خلأ را با جهل خودش پر میکند؛ با جاهلیتهایی که رنگ علم به آن میدهد. در صورتی که در زیارت جامعهی کبیره خطاب به آل البیت علیهمالسلام میخوانیم: «و خُزّانُ العِلم». یعنی خزینههای علم، اهل بیت پیامبرند. در هر زمینهای، هر خیری که محتاج به آنیم درِ خانهی اهل بیت است. دشمنان آمدند علم را که مختص ساحت مقدس اهل بیت است از جامعه ی ما بیرون بردند و جهالتها را به جای آن نشاندند.
دشمن این را فهمید و هر کدام از ما را به گونهای بازی داد و از اهل بیت جدا کرد. مخصوصاً در وادی مسائل طبی. جای تعجب دارد که چگونه گاهی وقتها ما در امور پیش پا افتاده و جزئی و اموری که خیلی هم برایمان اهمیت ندارد به نزدیکان خودمان اعتماد نمیکنیم، اما در مورد مطالب به این مهمی که با سلامت جسم و روح جامعه در ارتباط است خیلی راحت به دشمنان خودمان اعتماد کردهایم، که قرآن فریاد میزند: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا»1؛ هر آینه مییابى یهود و مشرکین را دشمنترین مردم نسبت به کسانى که ایمان آوردند.
به این استدلال که دنیا دنیای پیشرفت است و علم این را ثابت کرده، به همین راحتی اعتماد کردهایم و نتیجهی این اعتماد به دشمن قسم خوردهی خودمان، شده انواع معضلات و مشکلات جسمی و روحی و فردی و خانوادگی و اجتماعی.
در مسائل طبی وقتی مراجعه میکنیم به معصومین، میبینیم هر مطلبی که ایشان فرمودهاند، دشمن همان مطلب را وارونه کرده و به عنوان علم به خورد ما داده و ما پذیرفتهایم. چند نمونه را ببینید:
یکی از سیاستهای مهم دشمن که خیلی روی آن کار میکنند سیاست شوم ترویج «سردیخواری» است. تا توانستهاند سعی کردهاند به عنوان علم و به عنوان پزشکی در مراحل مختلف زندگی ما سردیخواری را ترویج کنند. یکی از اطبّای سنتی2 میگوید: «اگر همین یک کلمه از جامعهی ما برداشته شود و سردیخواری از زندگی مردم کنار برود حداقل 80 درصد مشکلات حل میشود! مثلاً توصیه میکنند به خوردن گوشت ماهی و یا توصیه میکنند به خوردن شیر. در این چند سال که مباحث طبی در کشور رواج پیدا کرده من میبینم هنوز حرفهایی هست که ناگفته مانده و لازم است مردم از آنها مطلع شوند و یکی از آنها همین سیاست ترویج سردیخواری است. مثلاً به خوردن ماهی، شیر، ماست، لبنیات و گوشت سفید زیاد توصیه میکنند در صورتی که ریشهی هر دردی در غلبهی سردی است.
گاهی بیمار مراجعه میکند، بیست تا مریضی دارد و خودش هم فکر میکند که بیست تا مریضی دارد، در حالی که وقتی بررسی میکنیم میبینیم تمام این بیست مریضی در واقع یک مریضی بیشتر نیست و آن مریضی، غلبهی سردی است و اگر سردی را از وجود این بیمار بردارند در بعضی موارد یا خیلی از موارد، مشکل حل میشود.»
حالا نظر معصومین دربارهی گوشت سفید:
1- امیرالمومنین علیهالسلام در مورد ماهی میفرماید : «أقِلّوا مِن أکلِ الحیتانِ ؛ فَإِنَّها تُذیبُ البَدَنَ ، وتُکثِرُ البَلغَمَ ، وتُغَلِّظُ النَّفسَ»3؛ کمتر ماهى بخورید؛ چرا که بدن را ذوب مىکند، بلغم را افزون مىسازد و نَفَس را سنگین مىنماید.
2- در حدیث دیگری آن حضرت میفرماید: «ایّاکُم و اکلَ السَّمَک فإنّ السَّمَکَ یُسِلُّ الجِسم»4؛ مراقب ماهی خوردنتان باشید؛ چرا که ماهی بدن را گرفتار بیماری سل میکند.
3- در حدیث دیگری امام کاظم علیهالسلام می فرمایند: «السَّمَکُ الطَّریُّ یُذیبُ الجَسَد»5؛ ماهی تازه جسم را آب میکند.
4- باز امام کاظم میفرمایند: «السَّمَکُ الطَّریُّ یذیبُ شَحمَ العَینَین»6؛ ماهی تازه پیه چشمان را از بین میبرد.
البته در قرآن داریم که « وَ هُوَ الَّذی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا»7؛ اوست که دریا را به خدمت گرفت تا از آن گوشت تازه خورید.
از آیه بر میآید که خوردن ماهی تازه بد نیست. توجه کنید که آیه نگفته گوشت ماهی زیاد بخورید!
در نگاه اولیه به نظر میرسد آن احادیث با این آیه متعارضند. اما در منابع روایی، روایتی داریم که این آیهی قرآن و آن روایات را با هم جمعبندی میکند: از این قرار است که امام صادق علیهالسلام ماهی خوردند و بعد از آن فرمودند خرما بیاورید. خرما را که میل کردند فرمودند: من خرما را از این باب نخوردم که به آن میل داشته باشم یا هوس خرما کرده باشم. بلکه به خاطر سردی ماهی خرما طلب کردم تا آن سردی را خنثی کند.8
خلاصه حالا بیرویه توصیه به خوردن گوشت سفید میکنند! در مورد گوشت مرغ از امیرالمومنین روایت داریم که «الدُّجاجُ خِنزیرُ الطَّیر»9؛ مرغ، خوکِ پرندگان است. علتش هم گفته شده؛ مرغ مثل خوک نجاستخوار است، با این تفاوت که خوک نجاست خودش را میخورد، اما مرغ هر نجاستی را که بیابد میخورد و پشتک هم میزند و کیف هم میکند! تازه مرغی که امیرالمومنین میفرمایند مرغ رسمی خانهگی است، نه این مرغ ماشینی با این فرمولی که الآن وجود دارد! مرغِ آن زمان، که نماز شب میخواند!!!
استاد ما2 نقل میکرد: «مادری آمد پیش من و گفت من در دوران بارداری بهترین رژیم غذایی را داشتم.
شیر، لبنیات و ماهی نیز زیاد مصرف میکردم. وقتی بچه به دنیا آمد رفتیم آزمایش. به ما گفتند بچه کمبود کلسیم دارد!» بنده عرض کردم؛ «خانم! شما که میفرمایید ماهی زیاد خوردید، لبنیات زیاد خوردید، پس چرا بچهتان مشکل کمبود کلسیم پیدا کرده؟ یک سرّی دارد؛ یک فن و فوتی دارد که آن را به شما نمیگویند. مثل کوزهگری که یک فن و فوتی دارد.»
بله، فوت کوزهگری را که نقطهی اصلی است دست مردم نمیدهند!
بچهای که مادرش در دوران بارداری لبنیات و سردیجات زیاد بخورد، انواع بیماریها و گرفتاریها را از روز تولدش خواهد داشت و این بچه سربار جامعه و خانواده میشود.
نظریهی معصومین دربارهی گوشت سفید را دیدید؟
میبینید که؟! امروز اینهمه راجع به مفید بودن آن تبلیغات میشود؛ برای قلب مفید است، فسفر دارد، و...
خب، بعدش؟...
بعدش را نمیگویند، چون فوت کوزهگری دست امام صادق است!
این داستان ادامه دارد...
-----------------------------------------------------------------------------------
1- سورهی مائده، آیهی 82
2- استاد محمدعلی محمدی یکتا
3- الخصال، حدیث 10، صفحهی 636
4- بحارالأنوار، جلد 66، حدیث 1، صفحهی 56
5- کافی، جلد 6، حدیث 7، صفحهی 324
6- کافی، جلد 6، حدیث 9، صفحهی 324
7- سورهی نحل، آیهی 14
8- کافی، جلد 6، حدیث 1، صفحهی 323
9- دانشنامهی احادیث پزشکی، جلد 2، حدیث 2010، صفحهی 480